یک شنبه 14 شهريور 1395برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : محمد
شک ندارم شعرهای من هشتمین عجایب جهان است !
یک شنبه 14 شهريور 1395برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : محمد
دلم را تهدید کردم … کاش در این لحظه که دلم گرفته است در کنارم بودی عشق من
سه شنبه 9 شهريور 1395برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : محمد
سرپناه خودم بدانم، اگر عمری باقی نمانده ، در آغوش تو بمیرم…
سه شنبه 9 شهريور 1395برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : محمد
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو نفس میکشم ، بدون تو میمیرم.
سه شنبه 9 شهريور 1395برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : محمد
با تو که حرف میزنم ، صدامو صاف میکنم
دارم به زیبایی تو ، باز اعتراف میکنم
با تو که حرف میزنم ، آینده من روشنه
دنیام دستای تو ، که تو دستای منه
ثانیه ها ، کنار تو ، به مردن عادت میکنن
حتی ، برای رفتن ما ، همه حسادت میکنن
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب یعنی عشق در اعماق شب یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی اتش و گرمای تب یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب دیوانگی بوسه یعنی حس خوب طعم عشق طعم شیرینی به رنگ سادگی بوسه یعنی اغازی برای ما شدن لحظه ای با دلبری تنها شدن بوسه بوسه یعنی وصل شیرین دو لب یعنی عشق در اعماق شب یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی اتش و گرمای تب یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب دیوانگی بوسه یعنی حس خوب طعم عشق طعم شیرینی به رنگ سادگی بوسه یعنی اغازی برای ما شدن لحظه ای با دلبری تنها شدن بوسه اتش میزند بر جسم و جان بوسه بر میدارد این شرم از میان بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
سه شنبه 9 شهريور 1395برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : محمد
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک شنبه 31 مرداد 1395برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : محمد
آه چه غرقاب مهیبی است عشق مهلکه پر ز نهیبی است عشق غمزه خوبان دل عالم شکست شیر دل است آن که از این غمزه رست زندگی عشق عجب زندگی است زنده که عاشق نبود زنده نیست
یک شنبه 31 مرداد 1395برچسب:, :: 20:47 :: نويسنده : محمد
یه روزیه دختره یه پسره روتوخیابون میبینه خیلی ازش خوشش میاد.خلاصه هرکاری میکنه دل پسره روبدست بیاره پسره اعتنایی نمیکنه چون فکرمیکنه همه دخترامثل همن.ازداستاناشنیده بودکه دخترابی وفان.خلاصه میگذره۳-۴روز...پسره هم دل میده به دختره خلاصه باهم دوست میشندواین دوستی میکشه به ۱سال- ۲سال-۳سال-۴و۵تاهمین طورباهم دیگه بزرگ میشند.خلاصه بعدازاین همه سال که باهم دوست بودندپسره به دختره میگه چقدردوستم داری؟ دختره بامکث زیاد میگه فکرنکنم اندازه داشته باشه.پسره میگه مگه میشه؟میشه عشقتودوست نداشته باشی؟میگه نه-نه که دوست نداشته باشم اندازه نداره.دختره ازپسره می پرسه توچی؟ توچقدرمنودوست داری؟پسره م مکث زیاد میکنه ومیگه خیلی دوستت دارم.بیشترازاونی که فکرشوبکنی.روزهامیگذره...شب هامیگذره...پسره یه فکری به سرش میرسه.میگه میخوام این فکروعملی کنم.میخوادعشقشوامتحان کنه.تااینکه یه روزبهش میگه من یه بیماری دارم که فکرکنم تاچندروزدیگه دوام بیارم راستی اگه مردم چیکارمیکنی؟دختره یکم اشک توچشاش جمع میشه ومیگه این چه حرفیه میزنی؟دوست ندارم بشنوم.خلاصه حرفوعوض میکنه ومیگه توچی؟توکه مردی من میمیرم.فکرکردی خیلی سادس بدون توتنهایی؟پسره میگه نه-بگوحالا.دختره میگه نمیدونم...!اگه من مردم چی؟پسره میگه اگه تومردی...اون موقع بهت میگم.تااینکه پسره نقشه میکشه یه قتل الکی رخ بده.یعنی مرده وتشییع جنازه براش میگیرن.پسره یه جاقایم میشه وازدور همه چیز رومیبینه.میبینه دختره فقط یه شاخه گل رزقرمز میاره ومیندازه ومیره...پسره ازهمه ی دنیانا امیدمیشه.تااینکه ۲روزبعددختره تصادف میکنه ومیمیره.دختره رو دفن میکنن وهیچکی سر قبرش نیومده.پسره بایه دسته گل یاس سفید میره سرمزارش وبهش میگه:یادته ازم پرسیدی اگه بمیرم چیکارمیکنی؟این کارو میکنم.... *تمام یاس های سفید رو باخون خودم قرمزمیکنم. منم کنارت میمیرم......*
یک شنبه 31 مرداد 1395برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : محمد
يکي بود يکي نبود
یک شنبه 31 مرداد 1395برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : محمد
خانه ای میسازیم در بلندای بهار بر درخت احساس روی گلبرگ گل نسترنی که از آن عشق خدا می روید از احساس سر گل سرخ مدد می گیریم ودل کوچکمان خشنود زدیدار شما می گردد
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 9:25 :: نويسنده : محمد
امــروز صبــرم تمــام شــد تــوانستــم دو گــل را از بــوتــه هــای شمعــدانــی جــدا کنــم دو گــل را از بــوتــه هــای شمعــدانــی جــدا کــردم در لابــلای صفحــات کتــاب گــذاشتــم تــا بــرای پیــری ام انــدوختــه بــاشــد این صفحــات کتــاب بــا عقــایــد کهنــه و پــوسیــده در پیــری بــه مــن کمکــی نخــواهــد کــرد در پیــری فقــط امیــدم بــه ایــن دو گــل شمعــدانــی اســت
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 9:24 :: نويسنده : محمد
اسمم به نام تو، عشقم به ياد تو، جسمم براي تو، جانم فداي تو، روحم كنار تو اما زندگيم مال خودم چون زندگيم تويي
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 9:24 :: نويسنده : محمد
نفسم از نفست لبریز است
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 9:23 :: نويسنده : محمد
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 9:21 :: نويسنده : محمد
بگذار بگویم...!
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 9:15 :: نويسنده : محمد
آینه گفت چرا دیر کرده است ، نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟
گفتم او فقط اسیر من است ، فقط لحظه ای چند تاخیر کرده است /
شاید هوا سرد بوده است ، شاید موعد قرار تغییر کرده است /
خندید آینه به سادگیم و گفت : عشق پاک تو را زنجیر کرده است /
گفتم درباره عشق من چنین سخن مگوی / گفت : خوابی ! او سالهاست که دیر کرده است /
در آینه به خود مینگرم ، آه / عشق تو عجیب مرا پیر کرده است /
راست گفت آینه که دیگر منتظر نباش ، او برای همیشه دیر کرده است…
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 23:16 :: نويسنده : محمد
Hand In Hand
Laying underneath the stars,
On a warm silent night.
Your arms are wrapped around me,
And everything feels right.
You kiss me sweet and softly,
I feel your warm gentle touch,
You help me feel protected
Under the sweet night sky.
My world before me is perfect.
There's nowhere else I want to be,
Except laying underneath the stars
Hand in hand, you and me.
بخواب زیر ستاره ها
در شب ساکت و آروم گرم
بازوهای تو در اطراف من پیچیده شده
و همه چیز درست به نظر میرسد
تو مرا ببوس شیرین و آرام
و من گرمای ملایم تو را احساس می کنم
تو به من کمک میکنی احساس امنیت کنم
زیر اسمان شیرین شب
دنیای من قبل از من کامل است
هیچ جای دیگری وجود ندارد که من بخواهم انجا باشم
به جز خوابیدن زیر ستاره ها
دست در دست ، تو و من
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 23:10 :: نويسنده : محمد
گاهی ... به خاطر کسی که دوستش داری باید عاشق بشی تا مجبور نشی به کسی که دوستش نداری بگی دوست دارم اینو وقتی میفهمی که برای دوست داشته شدن باید جون بکنی
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : محمد
من و همسرم يک زندگي عاشقانه داريم زيرا…..
وقتي غمگين است سعي ميکنم ناراحتي اش را بفهمم واو را درک کنم.
براي سلامتي اش صدقه ميدهم. اگر احساس کنم چيزي از وسايل شخصي اش چيزي کم دارد ولي خودش نمي خرد،حتما برايش تهيه ميکنم.
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 23:4 :: نويسنده : محمد
ﭼـــــــــــــــــاﺩﺭﯼ ﺍﮔـــــــــــــــــــــــرﻫــــــــــــﺴــــــــــــــﺘــــــــــــــــــــﻢ
ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ !
ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺳﺮﺟﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ!
ﺳﺮﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﮔﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ!
ﺑﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺩﻋﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ
ﺩﺭ ﭘﺎﺭﮎ ﻫﻢ ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ! ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﯽ✘ ﭼـــــــــــــــــــــــــــــــﺎﺩﺭﻡ✘ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺧﻄﺎﺏ ﮐﻦ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎﻭﺭ!
ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ✘ﭼـــــــــــــــــــــــــــــﺎﺩﺭﯼ✘ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍﺑﺎﻫﯿﭻ چيزعوض نمي کنم! من ازادمای حسودفتنه نمیهراسم بگذارهرچه میگویندبگویند
ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭُﺥ ﻫﺮﮐﺲ ﻭناکس نمي کشم
ﻣﻦ ﺭﺍﻫﻢ ﺭﺍﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺍﻭ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺍﺭﻡ!
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 23:2 :: نويسنده : محمد
تقديم به عزيزاني كه مادر گل شون ديگه كنارشون نيست:
دوست خوب من حواست باشد در اين روزهايي كه همه در هياهوي جشن مادر هستند اگر دلت لرزيد و هواي دستهاي گرم مادرت را داشتي خوب هوا را حس كن
آسمان را ببين
نگاه كن
او مادر است هميشه هست هميشه حواسش به توست
آغوشش هميشه براي تو پناه تمام دلتنگي ها و خستگي هاست
اگر دلت گرفت و افسوس خريدن هديه برايش را داشتي ، كاري بكن يك شاخه گل ، يك هديه كوچك *براي كسي كه ميداني منتظر هديه است، براي مادري كه هرگز مادر نشده تهيه كن
مطمئن باش مادرت مي فهمد...
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : محمد
ﻧﺎﻣــــــــــﻢ ﺯﻥ ﺍﺳــــــــــــــــــــﺖ …
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ،
ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕـــــﺴﺎﺭ …
ﮔﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ …
ﮔﺎﻩ ﻟﭽﮏ ﺑﻪ ﺳﺮ …
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ " ﻣﺮﺩی" ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ ،
⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮﻡ⇨
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺮﺑﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ،
ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺁﺑﺮﻭﺩﺍﺭﯼ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ !
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐـــــﺸﻢ ،
ﻭ ﺗﻮ ﭘﺪﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ …
ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ،
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮم⇨
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ،
ﺯﺍﻧﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯾﻢ ﻣﯽ ﺳﺎﯾﯽ ،
ﻭ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،
ﻭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
" ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻟﻄــــــــــﻔﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ !
ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮﻡ⇨
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ
ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﭼﻨﺪ ؟
ﻭ ﻣﻦ ﺭﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﻢ …
ﻭ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺪ …ﮔﺮﯾﺴﺘﻨﯽ ﺳﺨﺖ،
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﮥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺗﻮ …
ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ،
ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ
"ﻣﻦ ﺍﺯ " ﺗﻮ" ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــــــــــــﺮﻡ⇨
ﺯﻥ ﻋﺸﻖ ﺯﺍﯾﺪ …
ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯾـــــــﺶ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !
ﺍﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ …
ﻭ ﺗﻮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﭽﻪ ﺩﺧـــــﺘﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ … !!!
ﺍﻭ بیخوابی ﻣﯽ ﮐﺸﺪ …
ﻭﺗﻮ خواب حوریان بهشتی میبینی !!
او مادر میشود
وهمه جا میپرســـــن:نام پدر؟!!!!
باز هم به خود میگویی مرد؟
سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 22:58 :: نويسنده : محمد
چند بار واسـت بنویســـم باور کنی فقط تو باید حالـــمو بهتر کنــــی
من که زبـــــونـــم مــــــــو در آورده تو چی دلـــت پیشم کم نیاورده
چند بار پیغوم و پسغوم برات بفرستم بفهمی بدون تو از زندگی خستم
جـــون من دلـــــــت میاد ازم بگذری بری تا ابد منو تنـهام بـــــــزاری
ببین تو خودت میدونی مجتبی میمیره دستات تو دستای یکی دیگه بره
برگرد ببین دلــــــــم برات کم نمیزاره کسی رو غیر تو دوست نداره ...
جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 22:21 :: نويسنده : محمد
لبخند جذابتان می کند
همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم
لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد
دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند
لبخند مسری است
لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید
لبخند زدن استرس را از بین می برد
وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید
لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند
به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید
لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد
وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید
لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است
لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد
عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید
لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید
به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند
لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید
لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.
پس....همیشه لبخند بزنید
جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : محمد
دختر جوانی چند روز قبل از عروسیش آبله
سختی گرفت وبستری شد.نامزد وی به عیادتش
رفت وپسرک در میان صحبتهایش از درد چشم می نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد
چشم مینالید.موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورتش که آبله آنرا از شکل انداخته بود
و شوهر هم که کور شده بود... مردم میگفتند چه خوب
عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. بیست
سال بعد از ازدواج شان آن زن از دنیا رفت مرد عصایش
را کنار گذاشت و چشمانش را گشود همه تعجب کردند
و علت را ازش پرسیدن.مرد گفت "من کاری جز شرط عشق
را بجا نیاوردم
جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 21:58 :: نويسنده : محمد
خسته شدم مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم.
خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم...
بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم
زخم پاهايم به من ميخندد...
خسته شدم بس كه تنها دويدم...
اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن...
مي خواهم با تو گريه كنم ...
خسته شدم بس كه... تنها گريه كردم...
مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...
خسته شدم بس كه تنها ايستادم
پنج شنبه 13 آذر 1393برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده : محمد
با شاد بودن ، زیبا بودن ، رنگی بودن ،
خندیدن ، رقصیدن ،
و آواز خواندن
هم می توان به بهشت رفت ،
کافیست خوب باشیم و انسان ،
پنج شنبه 13 آذر 1393برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : محمد
ازآدمها بگذر! دلت را گندهتر کن... ناراحت این نباش که چرا جادهی رفاقت با تو همیشه یکطرفه است.... مهم نیست اگر همیشه یکطرفهای.... شاد باش که چیزی کم نگذاشتهای و بدهکار خودت و رفاقتت نیستی...
پنج شنبه 13 آذر 1393برچسب:, :: 23:26 :: نويسنده : محمد
زندگی آنچه زیسته ایم نیست... بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده.. وآن گونه است که.. به یادش می آوریم.. تا روایتش کنیم.. حضرت سلیمان (علیه السلام) گنجشكى را دید كه به ماده خود مى گوید: - چرا از من اطاعت نمى كنى و خواسته هایم را به جا نمى آورى؟ اگر بخواهى تمام قبه و بارگاه سلیمان را با منقارم به دریا بیندازم توان آن را دارم! سلیمان از گفتار گنجشك خندید و آنها را به نزد خود خواست و پرسید: چگونه مى توانى چنین كارى بزرگى را انجام دهى؟ گنجشك پاسخ داد: - نمى توانم اى رسول خدا! ولى مرد گاهى مى خواهد در مقابل همسرش به خود ببالد و خویشتن را بزرگ و قدرتمند نشان بدهد از این گونه حرفها مى زند. گذشته از اینها عاشق را در گفتار و رفتارش نباید ملامت كرد. سلیمان از گنجشك ماده پرسید: - چرا از همسرت اطاعت نمى كنى در صورتى كه او تو را دوست مى دارد؟ گنجشك ماده پاسخ داد:یا رسول الله! او در محبت من راستگو نیست زیرا كه غیر ازمن به دیگرى نیز مهر و محبت مى ورزد. سخن گنجشك چنان در سلیمان اثر بخشید كه به گریه افتاد و سخت گریست. آن گاه چهل روز از مردم كناره گیرى نمود و پیوسته از خداوند مى خواست علاقه دیگران را از قلب او خارج نموده و محبتش را در دل او خالص گرداند. دلتان را دریایی کنید... وقتی دلتان دریایی شد هیچ کس نمی تواند به شما اهانت کند. اگر چشمه های درونی وجود خود را لایروبی کنید دریایی می شوید ودیگر محتاج آبی که از بیرون به شما برسد نخواهید بود...
جمعه 20 تير 1393برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : محمد
زندگی کوتاه است پس به آن عشق بورز خوشحال باش و لبخند بزن فقط برای خودت زندگی کن قبل از اینکه صحبت کنی گوش کن و قبل از اینکه بنویسی فکر کن قبل از اینکه خرج کنی درآمد داشته باش قبل از اینکه دعا کنی ببخش قبل از اینکه صدمه بزنی احساس کن قبل ازاینکه تنفر , عشق بورز زندگی همین است ( نامه یک آشنا E)
|